top of page

تربیت اخلاقی

زمانی که روحیه کاهش یابد، می رسد. فرزندانی که مسیری را که حضرت بهاءالله نشان داده است دنبال کنند، هم در دنیا و هم در آخرت سعادت خواهند یافت. اگر راه دیگری انتخاب کنند، اضطراب و اندوه آزارشان می دهد، زیرا شادی انسان معنوی است.

    

بیشتر افرادی که به وضعیت غم انگیز جامعه ما فکر می کنند ممکن است فکر کنند که "زمان زوال اخلاقی" فرا رسیده است. پس باید فرزندان را بر اساس اصول عالی اخلاقی تربیت کرد تا با مفاسد اخلاق عمومی و بی اعتقادی عمومی مقابله کرد. حضرت شوقی افندی می فرمایند: «کودکانی که با روحیه تعالیم حضرت بهاءالله تربیت شوند در آینده نقش بسزایی خواهند داشت. آنها در زمان دیگری زندگی خواهند کرد و با مشکلاتی روبرو خواهند شد که نسل های قبلی هرگز با آن مواجه نشده اند. فقط تعلیم حضرت بهاءالله می تواند به آنها کمک کند تا صادقانه به بشریت بدبخت جنگ زده و ناامید خدمت کنند. وظیفه آنها بسیار زیاد و بسیار مسئولیت پذیر خواهد بود، بنابراین وقتی نوبت به تربیت و آماده سازی آنها می رسد، نباید به آنها توجهی بدیهی شود.»

اطاعت

قانون، نه انسان، باید حکومت کند: زیرا در این صورت دنیا به تنهایی می تواند جایگاه برادری زیبا و واقعی باشد.

یکی از چیزهایی که کودکان خواهند داشت، عادت به اطاعت است. پیش‌بینی احکام دینی و اطاعت از قوانین حکومتی عادل، زمینه ساز پیشرفت مادی و معنوی ملت‌ها است. هر کشوری که الزامات اخلاقی را برآورده کند و شهروندان خود را راهنمایی کند، با موفقیت توسعه خواهد یافت. به عنوان مثال، در برخی کشورها قوانین زیر وضع شده است: سیگار کشیدن در تئاتر، اتوبوس، قطار و سایر مکان های عمومی ممنوع است. رانندگان باید سرعت مجاز را رعایت کنند، عابران پیاده باید قوانین جاده را رعایت کنند. آلودگی بدنه های آبی، ریختن زباله در جاده ها خلاف قانون و غیره تلقی می شود.

اگر شهروندان کشور از قوانین و مقررات پیروی کنند، در صورت انجام دقیق وظایف عمومی، آسایش و رفاه خود را تضمین کنند. اگر مردم به انگیزه منافع خودخواهانه قوانین رفتار را نادیده بگیرند و اعمال خلاف قانون را جسارت بدانند، هرج و مرج و هرج و مرج در کشور بیداد می کند و ناامیدی را در دل مردم ایجاد می کند و حتی فکر صلح و آرامش را ریشه کن می کند. از بین بردن امید ضعیفان و نیازمندان و این امر تا نابودی کامل سازوکارهای اجتماعی ادامه خواهد داشت.

برای اینکه کودکان عادات خوبی مانند مطیع بودن و انضباط را به دست آورند، والدین باید منتظر قوانین خاصی باشند. در اینجا ما  در مورد روش هایی صحبت خواهیم کرد که برای وادار کردن کودک به رفتار خوب و یاد گرفتن احترام به والدینش استفاده می شود.

1. والدین باید فرزندان را از سنین پایین با روحیه اطاعت تربیت کنند. فکر احترام و توجه به والدین را باید با ملایمت و مهربانی در آگاهی آنها نهادینه کرد و می فهمند که احترام به بزرگ ترها حکمی است که خداوند تعیین کرده است و هرکس به پدر و مادرش احترام نگذارد باید در پیشگاه خداوند و اراده پاسخگو باشد. توسط جامعه محکوم شود

2. وظایفی که به کودکان داده می شود باید در حد توان آنها باشد، زیرا کار بیش از توان آنها باعث ایجاد نافرمانی و بی انضباطی در کودک می شود.

3. معلمان مدرسه باید با استفاده از هر وسیله ای اهمیت اطاعت از پدر، مادر و مربی را برای دانش آموزان توضیح دهند. معلم با مثال زدن همیشه می تواند حسن اطاعت و ضرر نافرمانی را به وضوح نشان دهد. مثلا می تواند بدن انسان را به عنوان نمونه نشان دهد. اگر   قسمت‌های مختلف بدن انسان، دست‌ها، پاها، چشم‌ها و گوش‌ها از دستورات مغزی اطاعت نکنند، وحدت آگاهی و بدن به هم می‌خورد و هرج و مرج در «قلمرو دولت مستقل» یعنی در بدن. همینطور وقتی بچه ها به حرف والدینشان گوش نمی دهند و آنطور که خودشان می دانند رفتار می کنند، آیا این خانواده می تواند یک خانواده عادی باشد؟ اگر ساکنان شهر قوانین وضع شده توسط دولت را نادیده بگیرند و هرکس بدون در نظر گرفتن مصالح عمومی به آنچه فکر می کند عمل کند، آیا می توان در این شهر آرامش برقرار کرد؟ بنابراین، والدین، مربیان و معلمان باید اقدامات لازم را برای جلوگیری از رشد خود به خود و معکوس کودکان به هر روشی انجام دهند.

4. نهادهای اجتماعی عبارتند از فیلم، نمایشنامه، مقالات روزنامه و مجلات، کتاب و غیره. آنها می توانند از طریق این مشکل علاقه ایجاد کنند اگر مردم ضرورت اطاعت را درک کنند، شادی و وفاق در جامعه حاکم می شود و هیچ کار ناشایستی انجام نمی شود.

 

از منظر دینی، اهمیت این موضوع به معنای مطلق آن نیز مشهود است که ایمان «اطاعت ضمنی» است. اگر مردم ایمان خود را به خدا از طریق فهم، استدلال و دلیل تأیید کنند، به تعالیم و قوانین خداوند به عنوان تنها منبع هدایت بشر احترام می گذارند، دستورات او را عمل می کنند و به خود اجازه نمی دهند که حتی اندکی از دستورات او منحرف شوند.

اعتراف به این که اطاعت مطمئن ترین راه بشر برای سعادت و سعادت است دشوار نیست. والدین، معلمان، مربیان که در رشد فکری، جسمی و روحی نسل بشر نقش دارند، قطعاً به این امر توجه خواهند کرد و تمام تلاش خود را برای تربیت این ارزشمندترین ویژگی در کودکان به کار خواهند گرفت.

انضباط و مقررات

هر نظم و انضباط، چه جسمی، چه اخلاقی و چه روانی، واقعاً ضروری است. اگر این الزامات برآورده نشود، آموزش کامل نخواهد بود و سودی به همراه نخواهد داشت.

کودکی پاک و خوش زبان و خوش اخلاق، اگر چه بی سواد باشد، بهتر از کودکی بداخلاق، کثیف، بداخلاق، اما در همه علوم و هنرها مسلط است.

    

نظم و انضباط و قوانین برای رشد مناسب توانایی های ذهنی در کودکان مهم است، بنابراین باید هنجارها و قوانین وضع شده در خانواده را پذیرفت و انتظار داشت. هر عمل و رفتار کودکان باید مطابق این قوانین باشد. اگر مادر بصیر بتواند نظم و سازماندهی در خانواده را از سنین پایین به کودک بیاموزد، عامل اصلی بد رفتاری را از بین می برد و از هر چیزی که به آرامش اجتماعی آسیب می زند در سنین بالا جلوگیری می کند.

    

اگر کودک بی انضباط باشد و قوانین را رعایت نکند، اگر منتظر زمان خواب و پیاده روی، استراحت و بازی، کار و بهبودی نباشد، اگر زندگی گرانبهای خود را بدون برنامه سپری کند، اگر برای قرار دادن آموزش ندیده باشد. چیزهای او در جای خود، و اگر بخشی از وقت گرانبهای او صرف جستجوی چکمه، کلاه، مداد اگر هستند (در انبوهی از وسایل گوشه اتاق پیدا می شوند)، چگونه می تواند باشد. به عنوان یک شهروند بسیار دقیق و خوش اخلاق که انتظار قوانین پذیرفته شده توسط جامعه را دارد؟ فطرت انسان مستعد تغییر است و خود انسان محصول تربیت است. عادات، صفات منش، دانش، حتی خواسته ها و علایق ما نتیجه تربیت ماست.

    

اگر مادران و معلمان بخواهند کودک با چه عقاید و با چه اعتمادی در مقابل جامعه بایستد، می توانند عادات لازم را شکل دهند و ویژگی ها و صفات لازم را در شخصیت او پرورش دهند. مادران باید نظم و انضباط و نظم را از سنین پایین به فرزندان خود بیاموزند، تنها در این صورت است که می توانند به موفقیت های بزرگ دست یابند. برای رسیدن به این هدف توجه به موارد زیر ضروری است.

    

1. اول از همه توصیه می کنیم بچه ها را به یک برنامه روزانه عادت دهید. زمان خواب و راه رفتن، غذا خوردن، استراحت و بازی، مطالعه و آماده سازی دروس باید به شدت تعیین شود. تمام فعالیت های کودکان باید بر اساس یک برنامه زمان بندی مشخص سازماندهی شود و از آن منحرف نشود. از فرزندتان بخواهید هر روز ساعت شش صبح بیدار شود. او باید هر روز در آن ساعت بیدار شود. اگر سعی می کند از این خواسته سرپیچی کند، مادر باید با ملایمت و دوستانه با او صحبت کند، تعهد خود را به او ابراز کند و در هر صورت به قول خود عمل کند و از گفته هایش عقب نشینی نکند. در ابتدا ممکن است کودک به شدت مقاومت کند اما در نهایت بیدار شدن ساعت 6 صبح تبدیل به یک عادت می شود و عادت می کند که بدون دخالت مادر در زمان مناسب از خواب بیدار شود. این نشان می دهد که از طریق تکرار، یک عادت به طبیعت دوم شخص تبدیل می شود.

    

همچنین مهم است که مادر قوانین روزانه را فراموش نکند. کودک باید عصر به رختخواب برود و در طول روز منتظر زمان خواب و راه رفتن باشد.

    

مادران باید بدانند که نباید عصرها برای بچه ها قصه ترسناک تعریف کرد. از آنجایی که کودکان به راحتی تحت تأثیر قرار می گیرند، چنین داستان هایی سیستم عصبی آنها را مختل می کند. کودکانی که غمگین یا هیجان زده به رختخواب می روند بر سلامتی آنها تأثیر منفی می گذارد. گفتن داستان هایی که عصرها قوه تخیل آنها را تحریک می کند، به ویژه خواندن داستان ها و کتاب هایی در مورد عشق توصیه نمی شود. همانطور که بدن هنگام خواب استراحت می کند، سیستم عصبی نیز باید استراحت کند . وقتی ذهن خالی از افکار باشد، انسان آرام و شاد است.

    

2. کتاب کودک، دفتر، محراب، برس، لباس - تمام وسایل کودک باید جدا از یکدیگر در مکانی مخصوص قرار داده شود. این امر احساس مسئولیت را در کودک افزایش می دهد و او را به نظم و انضباط عادت می دهد. با قرار دادن دو یا سه جعبه برای قرار دادن وسایل آنها، حتی در یک اتاق کوچک، می توانید گوشه ای را برای کودک اختصاص دهید.

    

3. خود مادران و پدران باید انتظار یک روال روزانه را داشته باشند، منظم باشند و قوانین تعیین شده را زیر پا نگذارند. وقتی اعمال آنها الگوی کودکان باشد، آنگاه کودکان تلاش خواهند کرد تا مانند والدین خود رفتار کنند. خانم خانه هم باید جای هر وسیله را مشخص کند و خانه را مرتب نگه دارد. به عنوان مثال، ظروف آشپزخانه نباید در تمام اتاق پراکنده باشند و چیزهایی که برای توالت در نظر گرفته شده است نباید روی میز، روی اجاق گاز و یا روی طاقچه قرار گیرند.

    

به مادران توصیه می کنیم از فضای داخلی خانه غافل نشوند. تصاویر بی معنی و ناشیانه را نباید به دیوار آویزان کرد، زیرا باعث بی احترامی به قوانین در کودکان می شود و حس کنجکاوی ناسالم و بد سلیقه را در آنها ایجاد می کند.

    

4. مادران باید با خویشتن داری و حوصله زیاد و در عین حال قاطعانه به فرزندان خود نظم و انضباط را بیاموزند و از آنها بخواهند که وسایل خود را در جای خود قرار دهند. رفتار نادرست یا شلختگی کودک را نباید نادیده گرفت. اما آنها باید این کار را با اصرار آرام انجام دهند و به کودکان یادآوری کنند که چگونه رفتار کنند زیرا اطرافیان آنها را افراد متمدن می دانند.

    

کودک از مدرسه به خانه برمی گردد، کیفش را گوشه ای از خانه و کلاهش را در گوشه ای دیگر می اندازد. یک آشفتگی کامل در خانه ایجاد می کند. در آن لحظه مادر باید به او یادآوری کند که یک فرد مودب و با انضباط این کار را انجام نمی دهد و سپس از او بخواهد که چیزهای زمین خورده را پس بگیرد. موفقیت کاملاً به صبر و پشتکار مادر بستگی دارد. او نباید زود از قصد خود دست بکشد، نباید با ظهور اولین نشانه های جهل در کودک دلسرد شود. او باید صبور باشد، مهربان باشد، عصبانی نشود و با کودک بی ادبانه صحبت نکند. مادر باید با صبر، خویشتن داری و قاطعیت فرهنگ رفتار را به کودک بیاموزد. تجربه نشان می دهد که وقتی والدین توصیه هایی را که به آنها می شود در عمل اجرا می کنند، فرزندانشان به سرعت نظم و سازماندهی را می آموزند و تا پایان عمر به قوانین احترام می گذارند.

    

بسیاری از نمایندگان مفاهیم مختلف آموزشی، روش های آموزشی را که ارائه می کنند ایده آل می دانند و سعی می کنند والدین را تشویق کنند تا آنها را به کار گیرند. آنها امیدوارند و می کوشند تا آنها را تحقق بخشند، از کودکی میل به تلاش برای زیبایی در این دنیای آفریده خدا را در کودکان القا کنند، آنها را از بی نظمی ایجاد شده توسط هرج و مرج که مخالف هماهنگی و نظم است دور کنند و کودکان را مطابق با آنها تربیت کنند. توانایی های طبیعی آنها

    

در این فصل کوتاه البته نه می توان به آرای فیلسوفان باستانی چون افلاطون و ارسطو پرداخت و نه به دیدگاه کانت و پیروانش پرداخت و نه نظریات دانشمندان مدرن مرتبط با تعلیم و تربیت را مرور کرد. اما نکته اصلی روشن است: اگر والدین به ویژه مادران از کودکی نظم و انضباط را به فرزندان خود بیاموزند و کوچکترین انضباط و قوانین را عدول نکنند، فرزندانشان به اندازه کافی آرمان زیبایی را جذب خواهند کرد.

سخت کوشی

تلاش و کوشش را در کودکان پرورش دهید، به آنها بیاموزید که با مشکلات روبرو شوند.

    

... عبادت تلاش و تنشی است که از دل عیسی بیرون می آید، اگر با اصول عالی بیدار شود به بشریت خدمت می کند.

    

همه ما به خوبی می دانیم که کار یکی از جایگاه های مهم زندگی انسان را به خود اختصاص می دهد. وقتی انسان به سن بلوغ رسید و توانایی مسئولیت اجتماعی پیدا کرد، باید عضو مفید جامعه و منشأ مهربانی شود. او نمی تواند وقت خود را به خوشی ها و خوشی ها بگذراند و اگر هم بتواند، حق ندارد عمر گرانبهای خود را بیهوده تلف کند. از طرفی وظیفه اوست که به عزیزانش سود برساند.

    

عشق به کار باید از سنین پایین در کودک پرورش داده شود تا بتوان او را برای کار و فعالیت هدفمند کاری آماده کرد. عدم رشد توانایی های ذهنی و جسمی کودک را برای هیچ حرفه ای ناسازگار می کند.

    

خانواده و مدرسه با هم همکاری می کنند تا کودکان را برای کار آماده کنند، اما متأسفانه اغلب به این موضوع توجه کافی نمی شود. بنابراین توصیه هایی در این زمینه خواهیم داشت.

    

1. مادران باید کارهایی را که توانایی انجام آن را دارند به فرزندانشان بدهند. آنها نباید به بیکاری و تجرد کودکان با خیرخواهی، محبت یا همدردی پاسخ دهند، زیرا این امر به ناچار عواقب منفی به دنبال خواهد داشت. مثلاً یک بچه کوچک چهار یا پنج ساله باید همیشه در خانه وظیفه داشته باشد و به کارهای روزمره خانه عادت کند (البته در صورت لزوم باید در این کار به او کمک کرد). صبح ها می تواند رختخوابش را تمیز کند، لباس ها و کفش هایش را بپوشد، دست هایش را بدون کمک دیگران بشوید، برای خودش چای بریزد و بعد از شام یا زیر نظر مربی، ظرف هایش را بشوید.

    

نویسنده با چشمان خود در مهدکودک های بزرگ برخی از کشورها شاهد بوده است که کودکان سه چهار ساله زیر نظر معلمان با دستانی بی تجربه، اما با شادی و اشتیاق آشکار، این یا آن کار را انجام می دهند. البته بچه ها خسته نباشند و کار برایشان بار سنگین شود. بنابراین، کار باید با دقت فراوان به کودکان سپرده شود و بخشی از آموزش آنها باشد. فعالیت کار به خودی خود یک عامل آموزشی است، توانایی های ذهنی و جسمی را توسعه می دهد.

    

در مهدکودک های مطرح دنیا، کار یکی از روش های اصلی تحریک رشد ذهنی و جسمی کودکان به حساب می آید. با این حال، هنگام واگذاری کار به کودکان، والدین و معلمان باید توانایی های آنها را در مراحل مختلف رشد در نظر بگیرند.

    

2. والدین باید بدانند که با عادت دادن کودکان به مشکلات، قوی تر می شوند، نیازی به حمایت بیش از حد ندارند، سالم و مقاوم در برابر بیماری های مختلف رشد می کنند. بچه‌های آن خانواده‌ها در سن شش یا هفت سالگی مجاز نیستند «دستشان را فرو ببرند»، بچه‌های آن خانواده‌ها به سرگرمی و تجرد می‌پردازند. مثلاً بعد از شام، کودک می خواهد ظرف ها را بشوید یا کار دیگری انجام دهد، اما والدین نمی خواهند او را نزدیک کار خانه بگذارند. مادر می گوید: به فنجان دست نزن، ممکن است آن را بشکنی. این کار را نکن، لباس نوت را خیس می کنی. پدر می گوید: «من تمام عمرم کار کرده ام . حالا من پول کافی در بانک دارم و نمی‌خواهم این کار کثیف را انجام دهی.»

    

این نوع محبت و دلبستگی جز آسیب کاری نمی تواند داشته باشد و به نوعی باعث می شود که کودک در آینده با مشکلات و رنج هایی مواجه شود. کار بدنی اصلا شرم آور نیست و کودکان باید از کودکی به کار اجباری خود عادت کنند.

    

3. شنا، ژیمناستیک، پیاده روی طولانی، کار بدنی کودکان را به عنوان افرادی قوی و قوی، آماده برای غلبه بر بسیاری از مشکلات تشکیل می دهند. البته دختران نیز از این قاعده مستثنی نیستند، زیرا مشکلات زندگی بیشتر بر دوش زنان است تا مردان.

   

اگر بچه ها از سنین پایین به کارهای خانه عادت نداشته باشند، چگونه می توانند بار مسئولیتی را که بعداً بر دوش آنها می افتد، به دوش بکشند؟ دختر جوانی که نازپرورده بزرگ شده و عادت به کار ندارد، منبع ناخشنودی و اتفاقات ناخوشایند در خانواده آینده او خواهد بود. بنابراین باید عشق و عادت به کار را در کودکان پرورش داد و فعالیت کارگری را ننگ تلقی کرد. نباید بین فقیر و غنی تمایز قایل شد، همه بچه ها توانمند هستند و باید خودشان این کار را انجام دهند. نمی توان کودکان را از کار بدنی حذف کرد و به جای آنها کار آنها را انجام داد.

 

وجدان

چه زیبا، چه نجیب است انسانی که به وظیفه خود عمل می کند.

 

به نظر می رسد تجلی احساسات طبیعی انسان مانند کرامت و سخاوت حاصل تربیت است.

 

احساس رضایت پس از انجام یک کار یا احساس پشیمانی زمانی که فرد موفق به انجام کاری نمی شود - همه اینها جلوه های وجدان انسانی است. اکثر مادران و پدران به خوبی می دانند که وجدان عامل کلیدی در پاسخ به اصول اخلاقی است.

    

نگارنده همچنین معتقد است   با توجه به اهمیت فراوان این موضوع برای جامعه، باید به آن توجه ویژه ای شود. اگر از دوران کودکی به کودکان اطاعت آموزش داده نشود، نمی توانند هنجارها و الزامات اخلاقی را به طور کامل جذب کنند. شکی نیست که دوران کودکی بهترین زمان برای آموزش رفتار محترمانه است. برای فردی که به دوران بلوغ جنسی رسیده است، اصلاح کاستی های شخصیت خود بسیار دشوار است.

    

اگر کارها در کشور خوب پیش می رود و کشور آباد است، به این معنی است که شهروندان آن مطیع و صادق هستند، به تعهدات خود در قبال جامعه به خوبی آگاه هستند و به تعهدات خود صادقانه عمل می کنند. اگر کشور در حال نابودی و انحطاط باشد، رویاها شکسته شود، امیدها از بین برود، بدون شک تعداد زیادی از شهروندان آن کشور از صاحبان امر اطاعت نمی کنند و وجدانشان "خاموش" می شود.

    

بنابراین عادت به اطاعت را باید از سنین پایین پرورش داد و مرتباً انجام داد. در زیر نکاتی از سوی متخصصان حوزه آموزش آورده شده است.

1. قبل از سپردن هر کاری به کودک، مادر و پدر باید از قبل با یکدیگر مشورت کرده و منطقی بودن مسئولیتی که بر عهده کودک گذاشته شده است را ارزیابی کنند. ضرورت مشارکت در کارهای خانه باید در یک بحث صریح و آزاد برای همه کودکان توضیح داده شود. مسئولیت همه باید مشخص شود، از جمله مسئولیت کودک.

 

اگر بچه‌ها مخالفت می‌کنند، به والدین توصیه می‌کنیم که با دقت گوش کنند و در صورت لزوم، تصمیم اولیه خود را تغییر دهند. زمانی که کار توزیع شد و همه به اتفاق آرا با تقسیم موافقت کردند، والدین باید نسبت به انجام مناسب آن ابراز امیدواری کنند.

 

2. والدین باید تلاش کنند تا فرزندان خود را متقاعد سازند که اطاعت، شریف ترین کار است و هر کس منکر آن باشد، باید از خداوند شرمنده و شرمنده باشد و عهدشکنی و پیمان شکنی در حضور دوستان اشکالی ندارد.

 

3. والدین می توانند با بیان داستان های مختلف از زندگی روزمره، پیامدهای منفی انجام ندادن کار محوله و مزایای انجام آن را برای کودکان توضیح دهند.

 

4. والدین باید فرزندان را برای پرداخت هایشان تشویق و به آنها پاداش دهند.

 

5. اگر کودک مقاومت کرد و از انجام کارهای خانه امتناع کرد، باید با او صحبت کرد و برای اصلاح شرایط تلاش کرد. در این صورت باید تدابیر تنبیهی عادلانه باشد، حیثیت کودک تحقیر نشود و قلب او شکسته شود.

 

6. در مشاوره خانواده که با حضور همه اعضای خانواده - پدر، مادر و فرزندان برگزار می شود، مسئولیت های کاری باید به گونه ای تقسیم شود که بعداً نیازی به توضیح فرزندان نباشد. در جلسه مشاوره بعدی خانواده می توان در مورد مسائل جدید بحث کرد و وظایف جدید را تعیین کرد.

    

افرادی که با این مشکل آشنا نیستند ممکن است قضاوت های ما را بیهوده یا حتی خنده دار بدانند. اما وقتی با یک کار جدید روبرو می شویم، ممکن است در نگاه اول انجام آن غیر ضروری، دشوار یا غیرممکن به نظر برسد. اما هنگامی که او بر آن غلبه کرد، یادگیری برای او آسان و آسان خواهد بود. از این رو نگارنده اکیداً به خوانندگان توصیه می کند که به موضوع شناخته شده توجه جدی داشته باشند و آن را بی اهمیت و کم اهمیت ندانند.

    

بیایید خانواده ای متشکل از پدر، مادر، فرزندان شش، نه و یازده ساله را تصور کنیم. کارهای زیادی در خانه وجود دارد که کودکان به راحتی می توانند از عهده آنها برآیند. البته والدین می توانند همه این کارها را انجام دهند، اما از نظر تربیتی، سپردن آن به فرزندان بهتر است تا کمتر به دیگران وابسته شوند، تجربه زندگی و اعتماد به نفس کسب کنند.

    

من مرد ثروتمندی را می شناختم که فرزندانش را به مدرسه نمی فرستاد. او چنین قضاوتی داشت: «فقط افراد بی فرصت باید عرق بریزند و علم بخوانند. چرا پسرم به جغرافیا نیاز دارد؟ هر جا که بخواهد می‌تواند برود، دیگران او را به هر کجا که بخواهد می‌برند و هر آرزویش را برآورده می‌کنند». با استفاده از این منطق، بسیاری از والدین می توانند توجیه کنند که چرا فرزندانشان در شرایط رفاهی خانواده نیازی به کار ندارند.

    

کار انسان را تربیت می کند و عادات لازم را در او ایجاد می کند. کار به خودی خود کار شریفی است، اگر به کار به عنوان کمک بها داده شود، محترم شمرده می شود. ضرب المثلی معروف می گوید: بهار بی کار نیست. در روند تربیت باید از مزایای کودکان کار در خانه استفاده کرد.

    

برگردیم به داستان پدر، مادر و سه فرزند. عصر، خانواده دور هم جمع می‌شوند، پدر و مادر به بچه‌ها پیشنهاد می‌کنند تا درباره مسئولیت‌هایشان صحبت کنند: «خانواده ما پنج نفره، اما همیشه در خانه و حیاط کار زیاد است. بیایید تصمیم بگیریم که چه کسی چه کاری انجام دهد" - پدر می گوید (البته در اینجا باید اهمیت و اهمیت کارهای خانه را برای فرزندان توضیح داد که هیچ کس دیگری جز آنها این کار را انجام نخواهد داد).

    

پدر ادامه می دهد: "بنابراین، هر روز صبح همه تخت خود را مرتب می کنند، وسایلی را که در توالت صبحگاهی استفاده می شود کنار می گذارند و کفش های خود را تمیز می کنند. 

    

بعد از صبحانه، ناهار و شام، هر یک از شما به مادرتان کمک می‌کند تا ظرف‌ها و فنجان‌ها را بشویید، پاک کند و کنار بگذارد، نمک‌دان‌ها و فلفل‌دان‌ها، دستمال‌ها و ظروف تمیز را از روی میز پاک کند. 

    

حالا می دانید چه کسی چه کاری انجام خواهد داد. ما به شما اعتماد داریم و امیدواریم همه چیز درست شود. اگر ما را دوست داشته باشی و به خودت احترام بگذاری، تلاش می‌کنی، زیرا کسی که قول می‌دهد و به قولش عمل نمی‌کند، بد عمل می‌کند. آیا می توان به چنین فردی احترام گذاشت؟ کسی که وظیفه خود را صادقانه انجام می دهد در خود احساس شادی می کند، وجدانش آرام است. من یک بار داستان آموزنده ای در مورد اهمیت مسئولیت پذیری در برابر وجدان خواندم و اکنون می خواهم آن را با شما به اشتراک بگذارم.

    

می دانید که همیشه در گذرگاه ها و جاده ها یک نگهبان وجود دارد. وظیفه او هشدار دادن به راننده قطار با پرچم قرمز در لحظات خطرناک است. این دیده بان را علامت دهنده می نامند و در صورت کوتاهی در انجام وظیفه جان مسافران را به خطر می اندازد. این کارگر ساده همانطور که می بینید مسئولیت بزرگی بر عهده دارد و خونسردی کوچک او می تواند به زندگی صدها نفر پایان دهد.

    

یک علامت دهنده در یک روز سرد زمستانی در پست خود ایستاده بود. او به شدت سرد بود و هیزم برای گرم کردن کلبه اش تمام شده بود. با نگاهی به ساعتش متوجه شد که نیم ساعت تا رسیدن قطار بعدی باقی مانده است و این زمان برای جمع آوری زباله های اطراف کافی است. علامت دهنده پرچم را تا می کند و در جیب ژاکت خود می گذارد و به سمت جنگل های اطراف می رود. او زمان را فراموش می کند زیرا مشغول جمع آوری زباله است. ناگهان صدای قطار را می شنود.  با نگاهی به ساعتش متوجه می شود که قطار تا چند دقیقه دیگر به گذرگاه نزدیک می شود. وقتی فکر می‌کند قطار مسافربری در خطر است، چشم‌هایش از هیجان تیره می‌شود و زانوهایش به هم می‌چرخند، تمام توانش را جمع می‌کند و شروع می‌کند به دویدن به سمت خط راه‌آهن. او فقط می تواند تا گذرگاه بدود. قطار قبلاً به گذرگاه رسیده بود. اما وقتی دستش را در جیبش می برد، متوجه می شود که پرچم قرمز آنجا نیست. وقتی دوید پرچم قرمز از جیبش افتاد. علامت دهنده دستمال جیبش را بیرون می آورد و با چاقوی تیز که همیشه با خود حمل می کند دستش را می برد و در حالی که دستمال را غرق در خون می کند شروع به تکان دادن آن به سمت قطار می کند. رانندگان پس از مشاهده سیگنال خطر قطار را متوقف می کنند. علامت دهنده با خونریزی روی زمین می افتد. دکتر و چند مسافر قطار به او کمک می کنند، خون را متوقف می کند و پس از چند دقیقه سیگنال دهنده به هوش می آید.

    

بنابراین، یک فرد بی دقت، اما با احساس مسئولیت قوی، از وقوع حادثه جلوگیری می کند و جان صدها نفر را نجات می دهد. می گویند دولت در ایستگاه راه آهن یادگاری برای او برپا کرد تا همه یاد قهرمانی های او بیفتند و از این گونه افراد الگو بگیرند».

معنویت

 

... باید به گونه ای تربیت شوند که اطاعت از تعالیم الهی در همه امور از همان دوران کودکی در اعماق قلب و در فطرت و شیوه زندگی آنها استوار باشد._cc781905-5cde- 3194-bb3b-136bad5cf58d_

    

اکثر معلمان طرفدار چنین ایده ای هستند که توصیه های شفاهی و توضیح قوانین اخلاقی در صورت عدم به کارگیری آنها در کنار سایر روش های تربیتی در تربیت کودکان مؤثر نخواهد بود. با این حال، ما نمی توانیم این نوع آموزش را نادیده بگیریم. پدران و مادران باید از روش اصلی پرورش معنویت - سازماندهی گفتگوهای مهم و منظم در خانواده استفاده کنند. خود گفتگوها باید به خوبی سازماندهی شوند و هر بار موضوع جدیدی برای بحث انتخاب شود. اصول اخلاقی که به بهبود شخصیت کودک کمک می کند باید با گفتن داستان های آموزنده، حوادث در مورد حیوانات، تمثیل ها و مثال هایی از زندگی توضیح داده شود. همه این اطلاعات در مورد زندگی، هنجارهای رفتاری، توانایی تفکر و احساسات را در کودکان ایجاد می کند. ساعات عصر بهترین زمان برای صحبت با کودکان است، زیرا در این زمان است که آنها معمولاً کارهای روزانه خود را تمام می کنند و معمولاً در خانه هستند.

    

لازم نیست در ارتباط بزرگسالان با کودکان اغراق کنیم: همه والدین با توجه به سطح تحصیلات خود می توانند با کودکان صحبت کنند. نیاز به دانش خاصی ندارد. والدین باید فرزندان را دور هم جمع کنند و با محبت فراوان اصول اولیه اخلاقی را به آنها بیاموزند، با عشق فراوان، به اهمیت رفتار نیک در جامعه توجه خاص داشته باشند، آنها را توصیه کنند تا از رفتارهای مذموم بازدارند و به کارهای نیک سوق دهند. می توانند کارگردانی کنند.

    

تجربه نشان می دهد که تأثیر کلامی روحیه سالم را در کودکان شکل می دهد. اگر چنین مباحثی به طور مرتب برگزار شود، گهگاه فراموش نشود و بر اساس اصول علمی باشد، کودکان شروع به جذب هنجارهای اخلاقی و پیروی از توصیه های والدین می کنند. آن شب ها در خاطره شان اثری محو نمی شود. بچه ها سعی می کنند بیشتر در خانه باشند، ذهن و روحشان به خواسته های والا حساس تر می شود.

    

به عنوان مثال، والدین می توانند بچه ها را دور هم جمع کنند و دور آنها بنشینند و در مورد ماهیت الزامات اخلاقی با آنها صحبت کنند.

    

«می دانی که خداوند ما را آفریده است و همه چیز در جهان ما مخلوق اوست. او با همه مهربان است. همه را پناه می دهد و مایحتاج همه را تامین می کند. او همیشه با ما است. هر کاری که انجام دهیم یا به آن فکر کنیم، او می داند زیرا یکی از نام های او دانا است. خداوند فقط خیر ما را می خواهد و ما را به راه تقوا هدایت می کند. ما باید به او ایمان داشته باشیم و از قوانین او پیروی کنیم، دستورات او را دنبال کنیم و آنچه را که او می‌خواهد انجام ندهیم، زیرا سعادت ما، جلال ما در دنیا و آخرت بستگی به این دارد که چگونه از قوانین او اطاعت کنیم.

    

آرسولان خدا - پیامبران می فرمایند که انسان نباید کاری را که دوست ندارد با دیگران انجام دهد. آنچه را که برای خود نمی خواهد برای دیگران آرزو نکند. به این می گویند دلسوزی، دلسوز بودن و منظور این است که خودمان را جای دیگری بگذاریم و بفهمیم: آنچه برای ما خوشایند نیست برای او خوشایند نیست.

    

به عنوان مثال، اگر مردم با ما رفتار خوبی دارند، ما نیز باید همینطور با آنها رفتار کنیم و احساسات آنها را لمس نکنیم. اگر همکلاسی‌تان کلمه‌ای رکیک به شما بگوید، دفترتان را پاره کند یا مدادتان را بشکند، مطمئناً از این بابت ناراحت خواهید شد، اما نباید به دوستتان به همین شکل پاسخ دهید. اگر دوستت بدون اینکه متوجه عملش شده با تو بدی کند، باید با مهربانی جواب او را بدهی، دوستانه و مؤدبانه با او رفتار کنی. از کاری که کرده پشیمان می شود، می فهمد که درست عمل نکرده است و نه با شما و نه با دیگران این گونه رفتار نمی کند.

    

ما باید همیشه حساس باشیم، در حریم خصوصی دیگران دخالت نکنیم و آنها را مسخره نکنیم. ما باید مردم را دوست داشته باشیم، به کرامت آنها احترام بگذاریم و با آنها همانطور رفتار کنیم که با خودمان رفتار می کنیم، زیرا تنها در این صورت است که می توانیم خود را نمایندگان شایسته نسل بشر بدانیم. به این صفات، فضایل انسانی و فضایل اخلاقی می گویند. انسانی که این جهات را نداشته باشد هرگز نمی تواند سرنوشت خود را به عنوان انسان محقق کند و از حیوان بدتر می شود، زیرا حیوان هرگز کاری را انجام نمی دهد که یک انسان غیر روحانی انجام می دهد.

    

یکی از فضایل اساسی انسانی هر دینی احترام به والدین است. احترام به پدر و مادر یعنی محبت، اطاعت، مهربانی و توجه به آنها. پدران و مادران به کودک زندگی می بخشند، با مشکلات زیادی مواجه می شوند، در راه سعادت فرزندانشان در معرض محرومیت ها و نگرانی ها قرار می گیرند. فرزندان به والدین خود مدیون هستند و باید از آنها اطاعت کنند. چه در کودکی، چه در جوانی و چه در بزرگسالی، باید با والدین محترمانه رفتار کرد، به آنها توجه کرد و آسیبی به آنها نرسد.

    

برای رسیدن به سعادت و پیشرفت در دنیا و آخرت یک راه وجود دارد - پرهیز از اعمال بد. به این معناست که ما کاری را که خدا حرام کرده انجام ندهیم. ما باید طبق دستور او عمل کنیم. دلیل اصلی غم و بدبختی این است که عده ای از خدا روی برگردانند و قوانین او را اجرا نکنند. دفعه بعد که دوباره دور هم جمع شدیم، به تفصیل به شما خواهم گفت.»

 

جزایر زیبا

لباس های زیبا لباس هایی هستند که با اندام هر فردی اعم از پیر و جوان مناسب است.

    

انسان ذاتا موجودی اجتماعی است. او در روابط با افراد دیگر زندگی می کند، اما بیشتر به خانواده اش وابسته است.

    

هر ملتی سنت های خاص خود را دارد و نمایندگان آن سعی می کنند منتظر آنها باشند. اگر کسی از هنجارهای پذیرفته شده عمومی منحرف شود و مانند دیگران رفتار نکند، در برقراری دوستی هماهنگ با افراد دیگر مشکل دارد.

    

من خودم شاهد اصرار خارق‌العاده والدینی بوده‌ام که به فرزندان خردسال خود آوازهای زیبا را آموزش می‌دهند. اما انکار والدین از قواعد رفتاری پذیرفته شده در آن جامعه منجر به این شد که با آن اعمال به چشم دیگران بیفتند. مردم آن ها را بی ادب و بی ادب می دانستند، اهمیتی نمی دهند و حتی اگر خودشان توقع آداب در جامعه داشته باشند، آن را به فرزندانشان آموزش نمی دهند. در نتیجه بچه ها نمی توانند خودشان رفتار کنند و هر قدم آنها نگرانی های زیادی را برای والدین به همراه دارد.

    

دختر پنج ساله ای را تصور کنید که به خوبی از لحاظ اخلاقی آموزش دیده است. به محض اینکه شما را می بیند، می پرد. اسمشو ازش میپرسی جوابت رو میده او مودبانه به تمام سوالات شما در مورد سن، خانه، دوست دختر، دوست دختر، برادر و خواهرش پاسخ می دهد. رفتار او روی میز چشمگیر است، او می تواند هر کاری را با توجه به سنش انجام دهد.

    

اگر با فرزند دختر دیگری آشنا شوید که در آن زمان تربیت نشده است، بلافاصله تفاوت را احساس خواهید کرد. به محض دیدن شما پشت مادرش پنهان می شود و محکم به لباس مادرش می چسبد. اگرچه مادر سعی می کند با او استدلال کند، اما نمی تواند این کار را انجام دهد. بالاخره بعد از کش و قوس های زیاد، آرام می شود و نامش را از او می پرسید. به جای جواب دادن، انگشتش را در دهانش می گذارد و به زمین نگاه می کند. شما مدام سوال خود را چندین بار تکرار می کنید و او به جای پاسخ دادن، مادرش را کمی محکم تر می فشارد و از او می خواهد: "بگو، بگو، سریع بگو!". از او می‌پرسی دوست دختر دارد یا سکوت می‌کند یا «نمی‌خواهد بگوید. به تو ربطی ندارد» او پاسخ خواهد داد. کودک آنقدر بد رفتار می کند که مادر احساس می کند باید او را تنبیه کند.

    

مثال های ذکر شده محصول تخیل و اغراق نیست. برعکس، کاملا درست است و خیلی از بچه ها شبیه چیزی هستند که من تصور می کنم. اگر این آسان بود، ما هیچ تفاوتی بین افراد متمدن و غیرمتمدن نمی دیدیم. اگر رفتار انسان با گذشت زمان و تجربه به کمال می رسید، تلاش بیهوده بود و مردم خود به خود مانند درختان جنگل رشد می کردند. از نظر بیولوژیکی، انسان البته خود به خود رشد می کند، اما این کافی نیست. رشد توانایی های فکری و معنوی یک فرد کاملاً به تحصیل بستگی دارد.

    

باغبانی که از درختان مراقبت نکند، از آنها مراقبت نکند، به اندازه کافی به آنها آبیاری نکند، به آنها کود ندهد، علف های هرز را از اطراف آنها پاک نکند، نمی تواند از آنها میوه بگیرد. چگونه می توانید کودک را به حال خود رها کنید و اجازه دهید وقت ارزشمند خود را تلف کند؟ با «قمار» کردن «سرمایه» دوران کودکی‌اش، تا بزرگسالی متوجه می‌شود که زمان مساعد برای تحصیل را از دست داده و توانایی‌های ذهنی‌اش توسعه نیافته باقی مانده است.

    

برای پدران و مادران مهم است که درباره شعری که شاعر سعدی در حدود 700 سال پیش سروده است فکر کنند:

شادی،
بدون آموزش از کودکی فرار می کند،
فکر کنید: خم کردن یک شاخه سبز آسان است،
شاخه خشک فقط آتش می‌سازد.

    

در اینجا قلم و کاغذ را کنار می گذارم و با خوانندگان عزیز خداحافظی می کنم. من معتقدم که آنها ایده های این کتاب را مرتبط خواهند یافت و از آنها استفاده خواهند کرد. برای نویسنده، هیچ پاداش ارزشمندتری وجود ندارد.

2
3
4
5
6
Uşaqlarla Ünsiyyəti Şişirtməsi
7
bottom of page